چهار ماهگی
اولین غلتیدن
روز سه شنبه19 مرداد 1395 موفق شدی برای اولین بار بغلتی ...
نویسنده :
مامان و بابا
12:19
وز دختر
تولد حضرت معصومه و روز دختر رو به همه دخترای خوشگل تبریک میگم .امروز 14 مرداد1395 مصادف با روز دختر رفتیم خونه اقاجون نصرالله اینم یه عکس از دخترای خونه برای دختر گلم یه اسمون عشق میارم /برای ناز اون چشاش سخاوت هدیه میارم/یک دل پرامید و مهر ،ترانه ساز غصه ها /هدیه من به دخترم ،همون غریب بی ریا دخترم روزت مبارک ...
نویسنده :
مامان و بابا
22:58
مسافرت شمال
روز شنبه 9مرداد 1395به اتفاق اقاجون حجی مامانجون و عمه مبینا به شمال و اب گرم سرعین رفتیم ...
نویسنده :
مامان و بابا
17:29
گردش یک روزه کنار رودخونه
امروز 8مرداد1395با اقاجون نصرالله ومادر خاله و دایی و خانواده هاشون رفتیم شهر زاینده رود کنار رودخونه که خیلی خوش گذشت فقط اقاجون یه کم مریض بود که 5جلسه دیگه پرتو درمانی داره و درمانشکامل میشه و ان شاالله خوب خوب میشه اینم گردشامروز به روایت تصویر ...
نویسنده :
مامان و بابا
19:50
4مرداد 95
الان که دارم اینا رو مینویسم علی خوابه و غزل تو اتتقش با مبینا بازی میکنه علی این روزا خیلی بد شیر میخوره و باید توی خواب بهت شیر بدم وگرنه نمیخوری و تا میخوام شیرت بدم جیغ میزنی و روت رو برمی گردونی نمیدونم تا کی میخوای اینطوری باشی کاش زود شیر خوردنت خوب بشه چون اینطوری هم من اذیت میشم هم خودت فوق العاده بد دارویی و نمیتونم هیچ دارویی رو بهت بدم که همش رو بیرون میکنی و با هرروشی امتحان کردم هیچ تاثیری نداره
نویسنده :
مامان و بابا
11:11
این روزای غزل
غزل خانوم از وقتی علی به دنبا اومده اوایل خیلی حسادت میکردی و لی کم کم حسادتت داره کمتر میشه ولی همچنان وجود داره. دوست داره علی رو بغل کنه و راه بره وقتی بهش میگم نمیشه ناراحت میشی قهر میکنی و بیشتر علی رو اذیت میکنی و میخوای مثل عروسکات باهاش رفتار کنی برای اینکه حوصلت تو خونه سر نره و سرگرم بشی تو کلاس ژیمناستیک و قران ثبت نامت کردیم و یک ماه خرداد رو به کلاس رفتی که سرگرم بودی توی تیر ماه اکثر بعد از ظهر ها تو کوچه با بچه های همسایه ها که میرید دوچرخه بازی از 21 تیر بابا پایه های کمکی دو چرخت رو باز کردبدون اینکه ما پشتت رو بگیریم خودت تونستی بی پایه بازی کنی البته از یه هفته قبلش با یه پایه رکاب م...
نویسنده :
مامان و بابا
11:05
ختنه
روزچهارشنبه30 تیر پیش دکتر جعفر زاده رفتیم و ختنه ات کردیم که فوق العاده نا ارامی می کردی و سعت 4 صبح مجبور شدیم دوباره بریم پیش دکتر که دوباره پانسمان کرد . ...
نویسنده :
مامان و بابا
10:46
سه ماهگی
این عکس سه ماهِگیته علی رقم تلاش زیاد برای غلتیدن هنوز موفق نشدی فوق العاده خوش اخلاقی و خیلی دوست داری باهات حرف بزنیم و در تاریخ 28 تیر تونستی برای مامان صدادار بخندی از دو ماهگی میتونی اغوم بگی و تا باهات حرف میزنیم میخندی و یه سرس صدا در میاری 28 تیر با غزل و علی به اتلیه رفتیم و ازتون یه سرس عکس گرفتیم که خدا رو شکر خیلی با عکاس همکاری کردی . ...
نویسنده :
مامان و بابا
10:43